زنی که مرد
چه ساده عبور میکنیم دیروز زنی مرد از تنهایی مرد دیروز در باور ما زنی عاجزانه فریاد زد مرا به زیر خروارها خاک نبرید همه گفتند زندگی را دوست داشت همه به تمسخر گفتند هشتاد و پنج سال کافی بود باید می مرد روزها تلاش کرد با چشمان نیمه بسته با بدنی که دیگر توان نداشت دستگاهها کشیده شد فرزندان آمدند نوه ها و فامیل .... از قبل برایش سوگواری کردند از قبل گورش را آماده کردند از قبل مرد زنی که زندگی را دوست داشت..... ...
نویسنده :
مامان پگاه
12:48